مدح و شهادت زهیر بن قین
یـکـبـاره از تـعـلـق دنـیـا رهـا شدی خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی در تو طلـوع کرده یـقـین دوبـارهای از جنس نور بودی و محو خدا شدی از بس که غرق چشمهٔ مهتاب شد دلت دیـدم تو را که قـبـلـهٔ آئـیـنـهها شدی حق را چه عـاشقانه اجابت نمودهای تو سربـلـند عـرصهٔ قـالـوا بلی شدی در چشمهات شوق شهادت چه دیدنیست آئـیـنـهدار حضرت خـون خـدا شدی یک مرتبه برای تو کم بود یا زهـیر هر چـنـد با تـمام وجـودت فـدا شدی هرگز نخـواسـتی بدن تو کـفـن شود وقـتـی شهـیـد بیکـفـن نـیـنـوا شـدی حتی سـر تو از سـر مـولا جـدا نشد تا شام و کوفه همسفـر نیـزهها شدی |